بازنشست شدن، بازنشسته شدن
متضاد: شاغل بودن، از کار کناره گیری کردن، راضی شدن، قانع شدن، مجاب شدن، پذیرفتن، قبول کردن
متضاد: رد کردن، نپذیرفتن
بازنشست شدن، بازنشسته شدن
متضاد: شاغل بودن، از کار کناره گیری کردن، راضی شدن، قانع شدن، مجاب شدن، پذیرفتن، قبول کردن
متضاد: رد کردن، نپذیرفتن